وقتی کسی ما را نقد میکند، یکی از دو حالت زیر ممکن است صادق باشد:
- قبلا از آن زاویه به خودمان نگاه کرده بودیم.
- قبلا هیچ گاه از آن زاویه به خود نگاه نکرده ایم.
در شرایطی که حالت 1 برقرار باشد: اگر قبلا به این نتیجه رسیده باشم که مثلا آن نقد بر من وارد است، که خوب همه چی حل میشود و میتوان گفت که هیچ تغییری در حالت درونی من پدید نمی آید. اما اگر با فکری که قبلا کرده ام، آن نقد بر من وارد نیست، باز هم همه چی حل است و به راحتی میتوانم بگویم که نقد باطل است.
اما در شرایطی که حالت 2 برقرار باشد: در این حالت، آن نقد من را وادار میکند که از زاویه ای جدید به خود نگاه کنم. پس اولین پاسخی که خواهم داد، کمی درنگ کردن و فکر کردن و بررسی موضوع از آن زاویه ی جدید است. خوب بعد از اینکه از زاویه ی جدید موضوع را بررسی کردم، ممکن است به این نتیجه برسم که نقد باطل است و جوابی قانع کننده برای آن بیابم. در این حالت باز هم تغییری در حالت درونی من ایجاد نمیشود.
همچنین ممکن است به این نتیجه برسم که نقد وارد است و مثلا من در فلان موضوعی اشتباه (فکر) کرده ام. در این حالت ممکن است من برآشوبم و در پاسخ به اینکه این نقد را بر خودم وارد میدانم ناراحت شوم و شاید حتی کل تلاشی که در زمینه ای کرده ام زیر سوال برود و خودم هم با پذیرفتن این نقد، معترف به شکست شوم. در این حالت طبیعی است که ناراحت شوم و به هم بریزم و یا حتی خشمگین شوم و رفتار تهاجمی نشان دهم.
از چهار حالت انتهایی (extreme cases) که میتوان برای پاسخ ما به نقد در نظر گرفت، فقط یک حالت است که میتوانم ما را بلرزاند و تضعیف کند. پس هرگاه مورد نقد قرار میگیرم، اگر دیدم که به صورت خودکار و ناخودآگاه، خشمگین و مضطرب شدم، سعی میکنم که به درون خودم مراجعه کنم و ببینم کدام یک از آن چهار مورد صحیح است تا حداقل برای خودم روشن شود که چرا ناراحت هستم. و من فکر میکنم که فقط در صورتی که خودمان را تحلیل و بررسی کنیم و به دلیل و ریشه ی خشم و ناراحتی پی ببریم، میتوانیم به ناراحتی و خشم غلبه کنیم و قضیه را با خودمان حل کنیم.
- ۹۴/۰۹/۱۰
دم شما گرم