یک دنیای بهتر

به دنبال پیدا کردن راهی برای حرکت به سمت ساختن دنیایی بهتر

یک دنیای بهتر

به دنبال پیدا کردن راهی برای حرکت به سمت ساختن دنیایی بهتر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خشم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

همیشه فکر میکردم اگر از حرفی که دوستی میزند یا نحوه ی برخورد دوستی، رنجیده شوم یا بهم بر بخورد، کار اشتباهی کرده ام و از این حالت احساس گناه میکردم. این طرز تفکر در من باعث شد که در بعضی موارد با کسانی معاشرت کنم که برخی رفتارها و کردارهایشان حقیقتا مورد تایید من نبوده و احساس خوشایندی نسبت به آنها نداشته ام. دلیل این امر این بود که هیچ گاه حس نفرت و اشمئزازم را نسبت به برخی رفتارهایشان به هیچ شکلی بروز نمیدادم و آنها هیچ راهی برای اینکه متوجه این موضوع بشوند نداشتند. حداقل اگر اشمئزازم را بروز میدادم ممکن بود آن رفتار را در خود اصلاح کنند یا سعی کنند طرز تفکر من را نسبت به آن مسئله عوض کنند یا نهایتا اگر هیچ راهی برای حل مسالمت آمیز نبود، دوستی و رفاقت را کمرنگ تر کنند یا قطع کنند. ولی من اشمئزاز را بد میدانستم و فکر میکردم که انسانی بزرگ است که بتواند همه ی بدی ها را تحمل کند و به روی خود نیاورد.

تا اینکه اخیرا کتاب مردِ مرد از رابرت بلای را خواندم. این کتاب به سبک کهن الگویی (archetype) و با استفاده از استعارات و اشارات متعدد و اشعار شرقی (از جمله حافظ) و غربی سفر قهرمانی مرد را شرح میدهد. رابرت بلای به خوبی توضیح میدهد که اشمئزاز یکی از مراحل رشد است که باید طی شود. تا انسان از چیزهای بد متنفر نشود انگیزه ای برای اصلاح خود و جامعه ندارد. اگر من با دیدن فردی که رشوه میگیرد دچار اشمئزاز نشوم و خیلی روشنفکرانه و باز با چنین قضیه ای برخورد کنم، احتمال دارد زشتی این کار در آینده در چشم من از بین برود و در نتیجه من هم رشوه های هرچند کوچک بگیرم. اگر من با دیدن فردی که با همسرش با احترام برخورد نمیکند دچار اشمئزاز نشوم ذهن من به چنین پدیده ای (بی احترامی با همسر) عادت میکند و احتمال اینکه در آینده خودم هم در حالتی که احساساتم غلیان کرده دچار همین رفتار اشتباه شوم بیشتر میشود. ولی اگر با دیدن بی احترامی دچار اشمئزاز شوم و اشمئزازم را زندگی کنم و حتی حالم بد شود و مثلا تا یک ساعت از برخورد نامناسب آن فرد با همسرش ناراحت باشم، این باعث میشود که جایی در ذهنم و ضمیرم هک شود که: «ببین مصطفی؛ تو اگر چنین رفتاری داشته باشی اصلا از نظر من قابل قبول نیست و خیلی از دستت ناراحت میشوم». همین خود باعث میشود که چنین رفتاری اگر در من وجود دارد اصلاح شود و اگر نیست، هیچ گاه بوجود نیاید. شاید اگر بخواهم خلاصه کنم، بتوانم بگویم که در صورتی شعر «لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان» میتواند موثر واقع شود و واقعا در عمل به کار آید که اشمئزاز را یاد گرفته باشیم. 

به چیزی مشابه همین مسئله، آقای کایلاش ساتیارتی در سخنرانی TED اش اشاره میکند. او به دلیل آزاد کردن 83 هزار کودک از چنگال بردگی برنده ی جایزه ی صلح نوبل شده است. او میگوید که اگر میخواهید جهان را به مکان بهتری تبدیل کنید، وقتی ناعدالتی میبینید خشمگین شوید. خشم به دلیل ناعدالتی و ظلم، به انسان انرژی و انگیزه ی اصلاح خواهد داد.

در نهایت، من فکر میکنم که اشمئزاز و خشم مهارت هایی هستند که باید آنها را با ظرافت خوبی آموخت. در آینده دوست دارم بیشتر در این باره بنویسم.

  • مصطفی هادیان