یک دنیای بهتر

به دنبال پیدا کردن راهی برای حرکت به سمت ساختن دنیایی بهتر

یک دنیای بهتر

به دنبال پیدا کردن راهی برای حرکت به سمت ساختن دنیایی بهتر

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برای غلبه بر یک لذت یا درد، باید لذت یا درد بزرگتری در میان باشد. یک لذت یا درد وقتی که لذت یا دردی بزرگتر از آن وجود نداشته باشد قابلیت خوردن روح تو را دارد. اما وقتی پای لذت یا دردی بزرگتر و عمیق تر در میان باشد، آن لذت یا درد اولیه رنگ میبازد.

درد میتواند دردِ هدف، درد جسمانی، درد روحی، و... باشد.
لذت میتواند لذت جسمی، لذت روحی، لذت جنسی، لذت معنوی و... باشد.

فقط وقتی بدانی درد دندانت خواب شب را از تو خواهد گرفت و در نیمه شب از درد زجر خواهی کشید، درد عصب کشی را بدون ذره ای رنج، بدون آخ گفتن و چه بسا با عشق و لذت تحمل میکنی.


وقتی مادر لذت نگریستن و به آغوش کشیدن نوزاد زیبا و دوست داشتنی اش را تصور میکند، درد زایمان را بر خود هموار میکند.


یا فردی که برای لذت شعله ور نگه داشتن آتش عشقش به همسرش، از لذت لاس زدن با همکار جذابش میگذرد.


یا فردی که به خاطر درد کمک به هم نوع، از لذت خواب شب و از لذت بودن در کنار خانواده، خود را محروم میکند.


اینجا است که مجذوب تبریزی میگوید: 

«مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی‌دردی علاجش آتش است»

زیرا او میداند که اگر فرد، دردی نداشته باشد، در لذتها و دردهای پست پلشت غرق میشود.
 

پی نوشت یک: امشب شب قدر است. داشتم با خودم فکر میکردم. لذت ها و دردهای حل نشده را داشتم مرور میکردم. داشتم به دنبال راهکاری یا دلیلی یا فلسفه ای برای عبور از آنها میگشتم. طوری که از زنجیرهای گذشته خودم را آزاد کنم و در آینده نیز بتوانم قدرت کافی را برای غلبه بر آلام و لذایذ داشته باشم. که این ایده نشئت گرفته از کتاب «وقتی نیچه گریست» به ذهنم خطور کرد.


پی نوشت دو: در کتاب «وقتی نیچه گریست»، نیچه سعی میکند با استدلالی مشابه، مشکل روانی دکتر برویر را حل کند. دکتر برویر خودش یک روانپزشک معروف و کارکشته است. اما برای حل مشکل خودش کاری از دستش ساخته نیست. و این نیچه است که با تفکر عمیق و فلسفی اش سعی میکند به وی کمک کند. رمان عمیقی است.

  • مصطفی هادیان
  • ۰
  • ۰

وقتی در شرایطی گیر می افتیم که تغییری نمیتوانیم حاصل کنیم و مجبوریم فقط صبر کنیم تا با گذشت زمان مسئله حل شود. مثلا کسی برای ما پاپوش درست میکند و ما را به زندان می اندازد. حالا در طول دوره ی زندان سه سطح برخورد میتوانیم انجام دهیم:

1. بی تابی کنیم و باعث رنجش خود و اطرافیان شویم و همچنین موجب تحقیر خود شویم. این روش به نظر من احمقانه ترین روش است.

2. بگوییم حالا که گیر افتاده ایم و کاریش هم نمیشود کرد. حداقل بگذار خوش بگذرد. سخت نگیر. بیشترین تلاش را برای کم شدن تنش و ناراحتی انجام دهیم تا به خوبی و خوشی بگذرد و خاطره ی بدی نماند. این روش خیلی بهتر از روش اول است. و فرد باید پخته باشد تا بتواند چنین عکس العملی انجام دهد. اما این روش هم بدی خود را دارد. با این روش، احتمالا ما رنج کمتری میکشیم. و چون رنج کمتری کشیدیم، بعد از اینکه از شرایط خلاص میشویم، به زودی یادمان میرود که چه بر سرمان آمد و نباید می آمد تقریبا هیچ انگیزه ای برای تغییر وضع برای نفرات بعد نداریم. چون به ما خوش گذشته. در واقع اگر چیزهایی ظالمانه یا پلید یا نادرست وجود داشته که باعث شده ما در آن شرایط بد گیر بیفتیم، با خوش گذشتن ما به کلی زشتی آن چیزهای نادرست و پلید را فراموش میکنیم. پس میرسیم به مورد سوم.

3. سعی میکنیم تنش و آسیب روحی شدید به ما و اطرافیان وارد نشود. اما در عین حال، هر چند وقت یک بار به خود (و دیگران) یادآوری میکنیم و با یادآوری کردن کام خود را تلخ میکنیم که چرا و به چه دلیل ما به زندان افتادیم. آدمی زاد فراموش کار است. اگر یادآوری نکنیم و هزینه ی تلخی یادآوری را تحمل نکنیم، بعد از مدتی از یادمان خواهد رفت و وقتی از زندان بیرون آمدیم خیلی بی تفاوت و آرام خواهیم بود.

  • مصطفی هادیان
  • ۰
  • ۰

آیا راهی هست که بفهمیم فعالیتی که داریم انجام میدهیم یا کاری که میخواهیم شروع کنیم یا گروهی که میخواهیم عضو آن شویم، واقعا مفید و ارزش آفرین هست یا اینکه کاذب، زائد، و مخل اقتصاد است؟

مثلا من مهندسی نرم افزار هستم و در شرکتی کار میکنم. مجوعه ی من و همکارانم داریم از این طریق کسب درآمد میکنیم.

به نظر من یکی از راحت ترین راه هایی که میتوان با استفاده از آن تا حد خوبی پی به مفید بودن ما برد، این است که فرض کنم که همه ی تیم ما ناگهان غیب شود و تا ابد به کره ی ماه برود و دیگر هیچ اثری از آن در زمین دیده نشود. آیا به غیر از دوستان و فامیل و آشنا، کسی ناراحت میشود؟ آیا کسانی آن بیرون وجود دارند که با رفتن ما و قطع شدن خدمات یا محصولات ما، متناسب با درآمد کل تیم ما ناراحت شوند؟

اگر پاسخ به این سوال، نه باشد، یعنی کار تیم ما کاری کاذب، زائد، و حتی مخل اقتصاد بوده است.

اما اگر بله باشد میتوان تا حد خیلی خوبی مطمئن بود که فعالیت تیم ما ارزش آفرین و مفید بوده است.

به عنوان مثالی دیگر، فرض کنید من در یک شبکه ی هرمی (مثلا گلدکویست GoldQuest) عضو هستم و اتفاقا در راس هرم هم قرار دارم و درآمد چند ده میلیونی دارم. حالا فرض کنید کل شرکت گلدکوئست از روی زمین حذف شود. با توجه به اینکه خارج از خود مجوعه ی گلدکوئست، با توجه به اطلاعات محدود من، افراد بسیار کمی هستند که از محصولات اندک آن استفاده کنند و راضی باشند (و اگر هم مصرف کنندگان راضی ای وجود داشته باشند باز هم محصولات واقعی آن فقط 30% درآمد آن را تشکیل میدهند)، لذا ناراحتی ایجاد شده به مراتب کمتر از درآمد کل مجموعه است (به شرط اینکه سکه هایی که افراد برای ورود میخرند را جزو هزینه های شرکت حساب نکنیم، که اگر حساب کنیم شاید کلا درآمد نزدیک به صفر باشد و اصلا جای بحثی باقی نمی ماند).

بنابراین میتوانیم چنین جمع بندی کنیم که چون افرادی آن بیرون وجود ندارند (یا تعدادشان نادر است) که فعالیت هرمی من و همکارانم، آنها را خوشحال کند، فعالیت ما کاذب و احتمالا مخل اقتصاد است.

  • مصطفی هادیان